ناصر پورپیرار در مقاله : اسلام و شمشیر (۳۳) که آنرا به تاریخ جمعه بیستم مرداد ۸۵  در وبلاگ  شخصی خود نصب نموده ، بطور موکد ادعا می کند که کتاب تورات کهن جز اسفار خمسه: سفر پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه نیست، و این قسمت ها به هیچوجه گرفتار تحریفات بشری نشده  و قداست خود را حفظ نموده اند. 

او در  ابتدای این مقاله می نویسد:

 ناصر پورپیرار : گروهی ..... مدعی می شوند که موضوع تحریف تورات در قرآن مجید ثبت است و اجرای آن را گروه دیگری از زمان موسا و عیسای پیامبر می گیرند، حال آن که آیات بالا ( بقره ۷۵ُ مائده ۱۳) از تحریف درکلمات قرآن، بوسیله ی یهودیان می گوید، نه تورات. عملی که در رویارویی خصمانه ی اهل کتاب، در سال های میانی طلوع اسلام، چندان طبیعی می نماید که خداوند حکم چشم پوشی بر آن را صادر می کند. اگر تورات و انجیل را تحریف شده ی قدیم و از زمان موسا و عیسای پیامبر و یا حتی در زمان مراوده ی اهل کتاب با رسول مکرم اسلام بگیریم، پس این همه آیاتی که پیامبر و قرآن را مصدق کتاب های پیشین می شناساند، از اعتبار انداخته ایم. رسم است که تورات کهن و مرتبط با مراتب پیدایش دین یهود را، با کتابی که این روزها از سوی مرکز واتیکان چاپ و پخش می شود، اشتباه بگیرند. تورات کهن جز اسفار خمسه: سفر پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه نیست، از پس رحلت موسای پیامبر بسته می شود و کتاب های بعد، از یوشع تا ملاکی، که بخش عمده ی تورات های کنونی را تشکیل می دهد، ذیل هایی بر اسفار پنج گانه است که تاریخ قوم یهود را از پس وفات موسی تا ظهور عیسی پسر مریم دنبال می کند، قداست تورات کهن را ندارد.

در جای دیگری از این مقاله نیز چنین می نویسد :

معلوم نیست که این همه نغمه در باب تحریف در تورات، از کدام آیات قرآن استخراج و برداشت شده است؟

 

بسیار خوب! 

اینک پس از خواندن  افاضات!! جناب پورپیرار بد نیست برای  محک زدن عیار سخن او  نخست به سراغ کتاب پیدایش ( یعنی نخستین کتاب از مجموعه مقدس پنجگانه مورد اشاره برویم )  و سرکی به  آیات 16 و 17 بخش : آدم و حوای  آن بزنیم.

در این آیات که از نظر  جناب پورپیرار دارای قداست و تحریف نشده تلقی شده اند، به صراحت خداوند به صورت یک نیروی حسادت ورز ، دروغگو  و مخالف دستیابی انسان به معرفت و شناخت خیر و شر  به  مومنان معرفی می گردد  !!!. بخوانید : 

کتاب پیدایش / آدم و حوا /  :  16  و  خداوند آدم‌ را امر فرموده‌، گفت‌: «از همة‌ درختان‌ باغ‌ بي‌ ممانعت ‌بخور،  17  اما از درخت‌ معرفت‌ نيك‌ و بد زنهار نخوري‌، زيرا روزي‌ كه‌ از آن‌ خوردي‌، هرآينه‌ خواهي‌ مرد.» 

جالبتر آنکه در این کتاب مقدس !! جناب مار صحرایی ( حالا کدام صحرا !!! بماند، الا  اینکه تصور کنیم در آن دنیا  نیز صحرایی نظیر صحراهای زمینی وجود داشته است  و تعدادی مار بیکار و خبرچین!! ناگهان نطقش باز شده و به زبان آدمی !!! در رابطه با اینکه خداوند نمی خواهد شما عارف به نیک و بد خود شوید به  (( حوا  )) خانم پند و اندرز می دهد. این فرمایش جناب مار را بگذارید در کنار آندسته از  آیات قرآن شریف که می فرماید خداوند در هنگام خلقت انسان از همه فرشتگان درگاه خود خواست در مقابل این موجود که خلیفه الله  است سجده کنند و نهایتا اسماء الهی را که حتی فرشتگان از علم به آن محروم بودند، به او  آموزاند. 

کتاب پیدایش / سقوط انسان: ۱) و مار از همة‌ حيوانات‌ صحرا كه‌  خداوند خدا ساخته‌ بود، هُشيارتر بود. و به‌ زن‌ گفت‌: «آيا خدا حقيقتاً گفته‌ است‌ كه‌ از همة‌ درختان‌ باغ‌ نخوريد؟»  2  زن‌ به‌ مار گفت‌: «از ميوة‌ درختان‌ باغ‌ مي‌خوريم‌،  3  لكن‌ از ميوة‌ درختي‌ كه‌در وسط باغ‌ است‌، خدا گفت‌ از آن‌ مخوريد و آن‌ را لمس‌ مكنيد، مبادا بميريد.»  4  مار به‌ زن‌ گفت‌: «هر آينه‌ نخواهيد مرد،  5  بلكه‌ خدا مي‌داند در روزي‌ كه‌ از آن‌ بخوريد، چشمان‌ شما باز شود و مانند خدا عارف‌ نيك‌ و بد خواهيد بود.»  6  و چون‌ زن‌ ديد كه‌ آن‌ درخت‌ براي‌ خوراك‌ نيكوست‌ و بنظر خوشنما و درختي‌ دلپذير و دانش‌افزا، پس‌ از ميوه‌اش‌ گرفته‌، بخورد و به‌ شوهر خود نيز داد و او خورد. 

 

در آیات ۲۲ تا ۲۳ این کتاب مقدس !!! از قول خداوند سخنانی درج شده است که گویا حق با جناب مار بوده است و نعوذبالله ، حضرت باریتعالی واقعا قصد داشته مانع از نیل  آدم و حوا به شناخت خیر و شر شود !!!!! و چون این دو نافرمانی !!! کرده و میوه علم و آگاهی را چشیدند مصصم گردید که به سختی آنانرا مجازات نماید!!!.

نکته دیگر اینکه در این آیات خداوند به گونه ای تصویر شده که گویا فاقد اختیار و توانایی لازم جهت اداره موجوداتی است که خود خلق نموده و از بیم آنکه مبادا آدم و حوا  که دور از چشم او !!! عارف نیک و بد شده اند  دوباره او را دور بزنند و یواشکی ناخنکی به درخت حیات ابدی بزنند و همانند او شوند!!! تصمیم می گیرد آن دو را بی جرم و بی جنایت از بهشت بیرون براند.

 کتاب پیدایش / سقوط انسان :۲۲)   و  خداوند گفت‌: «همانا انسان‌ مثل‌ يكي‌ از ما شده‌ است‌، كه‌ عارف‌ نيك‌ و بد گرديده‌. اينك‌ مبادا دست‌ خود را دراز كند و از درخت‌ حيات‌ نيز گرفته‌ بخورَد، و تا به‌ ابد زنده‌ ماند.»  23  پس‌  خداوند  خدا، او را از باغ‌ عدن‌ بيرون‌ كرد تا كار زميني‌ را كه‌ از آن‌ گرفته‌ شده‌ بود، بكند. 

 در ادامه این کتاب به زعم ناصر پورپیرار مقدس و آسمانی به قصه حضرت لوط و دخترانش می رسیم. در این کتاب بر خلاف آیات قرآن، با تصویری عجیب و غریب از حضرت لوط بعنوان یک پیامبر الهی مواجه می شویم. پیامبری که حاضر می گردد برای رهایی میهمانانش از آتش شهوت اشرار مهاجم قومش ،دختران خود را به آنان ارزانی دارد تا هر بلایی که می خواهند سر آنان بیاورند!!!!!

کتاب پیدایش/ خرابی صدوم و عماره، لوط و دخترانش:۴)  و به‌ خواب‌ هنوز نرفته‌ بودند كه‌ مردان‌ شهر، يعني‌ مردم‌ سدوم‌، از جوان‌ و پير، تمام‌ قوم‌ از هر جانب‌، خانة‌ وي‌ را احاطه‌ كردند  5  و به‌ لوط ندا در داده‌، گفتند: «آن‌ دو مرد كه‌ امشب‌ به‌ نزد تو درآمدند، كجا هستند؟ آنها را نزد ما بيرون‌ آور تا ايشان‌ را بشناسيم‌.»  6  آنگاه‌ لوط‌ نزد ايشان‌، بدرگاه‌ بيرون‌ آمد و در را از عقب‌ خود ببست‌  7  و گفت‌: «اي‌ برادران‌ من‌، زنهار بدي‌ مكنيد.  8  اينك‌ من‌ دو دختر دارم‌ كه‌ مرد را نشناخته‌اند. ايشان‌ را الا´ن‌ نزد شما بيرون‌ آورم‌ و آنچه‌ در نظر شما پسند آيد، با ايشان‌ بكنيد. لكن‌ كاري‌ بدين‌ دو مرد نداريد، زيرا كه‌ براي‌ همين‌ زير ساية‌ سقف‌ من‌ آمده‌اند.» 

 

و در دنباله ماجرا به جریان شرم آور همبستری حضرت لوط با دخترانش!!!! بر می خوریم. به راستی چگونه و بر اساس چه منطق و استدلالی آقای پورپیرار کتاب تورات ( اسفار پنجگانه ) را تحریف نشده و مقدس می شمارد!!!!  و حاضر می گردد در راستای دروغپردازی های خود پیرامون تاریخ ایران و منطقه،  مقام خداوند و پیامبرانش را تا این حد تنزل یافته معرفی کند.

۳۰ و لوط‌ از صوغر برآمد و با دو دختر خود در كوه‌ ساكن‌ شد. زيرا ترسيد كه‌ در صوغر بماند. پس‌ با دو دختر خود در مَغاره‌ سُكْني‌' گرفت‌.  31  و دختر بزرگ‌ به‌ كوچك‌ گفت‌: «پدر ما پير شده‌ و مردي‌ بر روي‌ زمين‌ نيست‌ كه‌ برحسب‌ عادت‌ كل‌ جهان‌، به‌ ما در آيد.  32  بيا تا پدر خود را شراب‌ بنوشانيم‌، و با او همبستر شويم‌، تا نسلي‌ از پدر خود نگاه‌ داريم‌.»  33  پس‌ در همان‌ شب‌، پدر خود را شراب‌ نوشانيدند، و دختر بزرگ‌ آمده‌ با پدر خويش‌ همخواب‌ شد، و او از خوابيدن‌ و برخاستن‌ وي‌ آگاه‌ نشد.  34  و واقع‌ شد كه‌ روز ديگر، بزرگ‌ به‌ كوچك‌ گفت‌: «اينك‌ دوش‌ با پدرم‌ همخواب‌ شدم‌، امشب‌ نيز او را شراب‌ بنوشانيم‌، و تو بيا و با وي‌ همخواب‌ شو، تا نسلي‌ از پدر خود نگاه‌ داريم‌.»  35  آن‌ شب‌ نيز پدر خود را شراب‌ نوشانيدند، و دختر كوچك‌ همخواب‌ وي‌ شد، و او از خوابيدن‌ و برخاستن‌ وي‌ آگاه‌ نشد. 36 پس‌ هر دو دختر لوط‌ از پدر خود حامله‌ شدند. 37  و آن‌ بزرگ‌، پسري‌ زاييده‌، او را موآب‌ نام‌ نهاد، و او تا امروز پدر موآبيان‌ است‌.  38  و كوچك‌ نيزپسري‌ بزاد، و او را بن‌عَمّي‌ نام‌ نهاد. وي‌ تا بحال‌ پدر بني‌عمون‌ است‌.