این مقاله در پاسخ به سخنان مغرضانه ناصر پورپیرار و جمعی از پان ترکان کم اطلاع ، در خصوص شخصیت های شاهنامه فردوسی  بالاخص  زنان  که در این کتاب ارزنده همواره بعنوان آمیزه ای از مهر و خرد و وفاداری از آنان یاد شده است، نگاشته شده است.

 

در يك نگاه كلي مي‌توان شخصيت‌هاي شاهنامه را در چهار رده بخش‌بندي كرد كه در اين نوشتار به هر يك از آن‌ها اشاره‌ي كوتاهي مي‌كنيم.

 

1ـ شاهان ايرانی

 

در شاهنامه سامان شاهي بر بنياد فره ايزدي برپاست. شاه كسي است كه داراي اين فره است بدين معنا كه ياري‌رساني ويژه‌ي يزدان نيكي‌دهش ،هم‌راه اوست. برخي شاهنامه‌پژوهان فره را در مفهوم پذيرش مردم دانسته‌اند و برخي ديگر آن را ولايت معني كرده‌اند. نكته‌ي مهم اين‌كه اگر پادشاه بزه‌گر ( تبهکار) شود و از راه يزدان سربپيچد؛ فره از او دور مي‌شود اما شاه مي‌تواند با نيايش ايزد و داد و دهش دوباره به فره دست يابد چنان‌كه نوذر ـ پادشاه پيشدادي ـ با راه‌نمايي سام نريمان چنين مي‌كند. اما دو گناه هستند كه فره را براي هميشه از شاه دور مي‌كنند و او ديگر هرگز نمي‌تواند داراي فره شود: يكي ريختن خون بي‌گناه (كه درباره‌ي كي‌كاووس مي‌بينيم) و ديگر كفر ورزيدن به ايزد (چنان‌كه در داستان جمشيد اين گونه مي‌شود).

 

2ـ پهلوانان ايراني

 

ديگر شخصيت‌هاي مهم شاهنامه پهلوانان هستند. پهلوانان ياري‌دهندگان شاهان هستند و هم‌چون آن‌ها از بخت‌ياري ايزدي برخوردارند. پهلوانان مهم هر دوره در انجمن مهستان گرد هم مي‌آيند تا درباره‌ي بركناري و برگزيدن شاهان راي زنند (نام اين انجمن در شاهنامه نيامده است). سام و زال و گودرز در زمان‌هاي گوناگون در دوره‌ي پهلواني شاهنامه سرور (رييس) اين انجمن بوده‌اند.

رستم مهم‌ترين شخصيت حماسه‌ي ملي ايرانيان هم از دسته‌ي پهلوانان بوده است.

 

3ـ زنان

 

 هرچند در دو مورد (هماي و گرديه) زنان به شاهي مي‌رسند و برخي از زنان هم جزء پهلوانان هستند (بانوگشسپ و گردآفريد) مي‌توان آن‌ها را در رده‌ي جداگانه‌اي بررسي كرد.

در شاهنامه ی فردوسی نزديک به ۲۰ زن نقش آفرينی می کنند که البته بيش تر آن ها در دوری پهلوانی می زيند. به درستی می توان گفت که در هيچ کتاب ديگری در ادب کهن پارسی تا بدين پايه زنان خردمند و ستوده وجود ندارند. و هيچ سخن گويی اين گونه زنان را نستوده است. (در نوشتهارهای پسين از برخی از اين زنان سخن خواهم گفت.)

زنان شاهنامه بسيار برتر از زنان ديگر چکامه (منظومه)های ادب پارسی اند. کافی است شيرين را در خمسه ی نظامی و شاهنامه با هم بسنجيد. شيرين نظامی زنی است عاشق پيشه که جز عشق هيچ از او نمی دانيم اما شيرين در شاهنامه زنی است خردمند و دلاور که زندگی می کرده است و در زندگی عاشق هم شده است. اين شيرين بسيار باورپذيرتر از شيرين نظامی است (هرچند نظامی سخن عاشقانه را به اوج خود رسانده باشد).برخی خرمگسان ( خرمگس جانوری است با چشم های  بزرگ اما تنها چيزهای پلشت را می بيند) به استناد يکی، دو بيت برافزوده (الحاقی) هم چون «زن و اژدها هر دو...» فردوسی را شاعری زن ستيز دانسته اند در حالی که دلاوری گردآفريد و خردمندی سيندخت و صراحت تهمينه و پاکی فرنگيس و وفاداری رودابه و سودابه (در نيمه ی نخست حضورش در شاهنامه) نمونه ی همه جانبه ی زن ايرانی در باور فردوسی ارجمند است.

باشد که زنان هم ميهن ما درس پاکی از فرنگيس گيرند و چون سيندخت خرد ورزند و مانند گردآفريد دلاورانه به دفاع از حقوق و ارزش های راستين خود برخيزند. ايدون باد و ايدون تر باد.

  

4ـ شاهان و پهلوانان انيراني

 

شاهان و پهلوانان انيراني (غير ايراني) ديگر شخصيت‌هاي مهم شاهنامه هستند. با اين كه شاهنامه يك حماسه‌ي ملي است اما چهره‌ي همه‌ي انيرانيان در آن اهريمني و گجسته نيست چنان‌كه اغريرث پرخرد ـ برادر افراسياب توراني ـ در شاهنامه ستوده شده است و حتا ازجمله‌ جاويدانان زرتشتي شده است و يا پيران ويسه نماد خردورزي و صلح‌انديشي دانسته شده است و فردوسي در مرگ او هم‌چون مرگ پهلوانان ايراني سوگ‌نامه سروده است. انيرانيان در سه دسته‌ي تورانيان (و هم‌پيمانان آن‌ها) و روميان و تازيان قرار دارند.