زبان دیرین مردم آذربایجان
از مجموع تحقيقاتي كه تاكنون در مورد زبان مردم آذربايجان (اعم از زبان ديرين يا زبان كنوني) به عمل آمده است، نتايج زير گرفته ميشود:
1- مردم آذربايجان در گذشته به زباني كه يكي از زبانهاي ايراني (يا لهجهاي از لهجههاي زبان ايراني) بوده، سخن ميگفتهاند و ما اين را «زبان آذري» ميناميم.
2- زبان آذري مثل زبان كنوني آذربايجان و بيش ازآن داراي لهجههاي مختلف و متعدد بوده است.
3- به شهادت جغرافينويسان و دانشمنداني چون «ياقوت» و «مسعودي» و «ابن حوقل» و «مقدسي» و «ابن النديم» زبان ديرين مردم آذربايجان آذري يا پهلوي يا فارسي بوده است و از نوشتههاي اين دانشمندان برميآيد كه هر معنايي براي «آذري» قائل بشويم در هر صورت جز شعبهاي از شعب زبانهاي ايراني نبوده و نوشتههاي «حمدالله مستوفي» (در نزهتالقلوب) نيز، اگر چه يادي از چند قصبه «ترك» يا «ممزوج» ميكند،مؤيد اين است كه زبان عموم مردم آذربايجانپهلوي و ايراني بوده است.
4- گويندگان آذربايجان مثل شاعران ديگر نقاط ايران به فارسي دري شعر ميگفتهاند؛ ولي گاهگاهي تفنن كرده و به زبان محلي و لهجة آذري شهر خود نيز شعر سرودهاند و اين اشعار، كه نمونههاي آن به لهجة آذري تبريز و اردبيل و مراغه (احتمالاً) در دست است، با صرفنظر از تحريفاتي كه به دست نساخ به عمل آمده و به فارسي دري نزديكتر شدهاند، نمونه زبان آذري يا زبان ديرين آذربايجان به شمار ميروند و به عنوان نمونه اشعار آذري ميتوان از غزل همام تبريزي و يازده دو بيتي از شيخ صفيالدين و سه دو بيتي از «اطرافيان شيخ» و يك غزل و سيزده دو بيتي از شمسالدين محمد مغربي و يك دو بيتي از ماما عصمت و يازده دو بيتي و سه غزل از كشفي و يك دو بيتي از يعقوب اردبيلي و يك دوبيتي از عبدالقادر مراغي ياد كرد.
5- چنان كه اشاره كرديم، زبان ديرين مردم آذربايجان آذري، از شعب زبان ايراني، بوده و همان طور كه زبان مردم تبريز با زبان مردم اردبيل و مراغه از لحاظ طرز تلفظ و بعضي واژههاي اختصاصي يا اصطلاحي تفاوتهايي دارد، زبان آذري نيز شعب متعدد داشته است و مردم شهرها و دههاي آذربايجان به لهجههاي گوناگون اين زبان سخن ميگفتهاند و به نظر ميرسد اختلافي كه بين لهجههاي فرعي زبان كنوني آذربايجان وجود دارد، معلول اختلافي باشد كه بين لهجههاي زبان ديرين مردم نقاط مختلف اين سامان وجود داشته.
6- تسلط قوم مغول و حكومت ايلخانان در آذربايجان، برخلاف تصور گروهي كه آن قوم را تغيير دهنده زبان ايراني مردم آذربايجان و مروج زبان تركي ميدانند، موجب تغيير زبان آذربايجان نبوده است و منطقاً نيز ميبايست تسلط قوم مغول كه متكلم به زبان مغولي بودند، موجب غلبه زبان ديگر (يعني تركي) بشود.چنين به نظر ميرسد كه تأثير تسلط مغول از لحاظ زبان محدود به ورود مقداري لغات مغولي و اصطلاحات ديواني، كه در كتابهاي دوره مغول و بعد از آن ديده ميشود، بوده است و اگر تسلط مغول كمكي به غلبه و رواج زبان تركي كرده باشد، جز اين نخواهد بود كه مسلماً تسلط قوم مغول كه از هر حيث به تركان نزديكتر از ايرانيان بودند، بر نفوذ تركان و اهميت زبان آنان افزود وعوامل ايراني را كه در برابر توسعه تدريجي زبان اقليت نيرومند ترك در اين سرزمين مقاومت ميكردند، تضعيف كرد و به طور غير مستقيم زمينه مساعد و مناسبي براي نفوذ و توسعه زبان بيگانه ايجاد كرد.
7- مقارن تشكيل سلسله صفويه، زبان تركي درآذربايجان جانشين زبان آذري شد و رسميت زبان تركي در دربار صفويه و نفوذ و تقرب تركان در پيشگاه سلطان صفوي وعوامل ديگر موجب شد كه زبان ايراني مردم اين سامان جاي خود را به زبان بيگانه تركي بسپارد.
8- اگر «اصطلاحات و عبارات اناث و اعيان و اجلاف تبريز» كه در چهارده فصل پايان رساله «مولانا روحي انارجاني» آمده، مربوط به زمان تأليف رساله مذكور و زبان مردم تبريز در پايان سده دهم و آغاز سده يازدهم هجري باشد، معلوم ميشود كه تا زمان «سلطان محمد خدابنده» و «حمزه ميرزاي صفوي» هنوز كار زبان آذري يكسره نشده بود و اناث و اعيان و اجلاف تبريز به زبان آذري سخن ميگفتند؛ ولي البته اين رساله بايد با دقت كامل مورد تحقيق قرار گيرد و از لحاظ «زبان شناسي» و «مقايسه با آثار ديگري از زبان آذري كه در دست است» و همچنين «از اين لحاظ كه آيا در زمان تأليف رساله مردم تبريز به همين زبان سخن ميگفتهاند يا اينكه اين زبان مربوط به زمانهاي گذشته است» بررسي شود.(1)
9- اگر چه زبان آذربايجان عوض شد و درعهد سلاطين صفوي كه باني وحدت سياسي و مذهبي ايران بودند، آسيبي بزرگ به وحدت زبان ايران وارد آمد، ولي زبان آذربايجان يكباره و سراسر از بين نرفت، بلكه مواد لفظي و معنوي زبان ديرين آذربايجان در زبان كنوني باقي است و زمينه ايراني زبان آذري در زبان كنوني آذربايجان كاملاً جلوهگر ميباشد.
10- در زبان كنوني آذربايجان واژههاي آذري و فارسي (به طور كلي ايراني) فراوان است و تقريباً همه نامهاي پيشهها و اصطلاحات كشاورزي و دامداري و خانهداري و صدي هشتاد اعلام جغرافيايي و اسامي امكنه آذربايجان ايراني و فارسي ميباشد و لغات تركي زبان آذربايجان بيش از سيدرصد مجموع لغات اين زبان را شامل نيست.
11- علاوه بر واژهها و اصطلاحات ايراني (آذري و فارسي) كه در زبان كنوني آذربايجان وجود دارد،بسياري از تعبيرات و امثال مستعمل در زبان كنوني آذربايجان ترجمه تعبيرات و امثال و تركيبات فارسي (به طور كلي ايراني) ميباشد.
12- چون اكثر مواد لفظي و معنوي زبان كنوني آذربايجان، ايراني است و در حقيقت زبان كنوني آذربايجان از قالب تركي و مواد ايراني (آذري، فارسي، عربي مستعمل در فارسي) و تركي (كه چنان كه گفتيم بيش از سي درصد مجموع مواد زبان را شامل نيست) تشكيل يافته است، زبان فعلي آذربايجان با زبان تركي اصيل اختلافات فراواني دارد تا جايي كه زبان آذربايجان براي تركان و زبان تركي براي مردم آذربايجان كاملاً مفهوم نيست، و بهتر است اين زبان را زبان «آذري جديد» يا «تركي آذري» و يا «زبان كنوني آذربايجان» بناميم نه «زبان تركي» چنان كه به غلط مصطلح است.
13- علاوه بر موادلفظي ومعنوي ايراني كه در زبان كنوني آذربايجان وجود دارد، و يادگار زبان ديرين اين سرزمين و نماينده اين حقيقت ميباشد كه قالب و استخوان بندي زبان فعلي (قالب و استخوان بندي تركي) بر زبان اصلي و بومي مردم آذربايجان تحميل شده است، هنوز گروهي از مردم آذربايجان به زبانهايي كه از شعب زبان ايراني به شمار ميروند، سخن ميگويند، (زبان هرزني و كرينگاني و خلخالي).
در چند سال اخير تحقيقات مفيدي دربارة زبان آذربايجان (اعم از قديم و جديد) شده است كه نتيجة كلي آن تحقيقات اجمالاً ذكر شد. تحقيقاتي كه تاكنون راجع به زبان آذربايجان شده پنج قسم است:
1- تحقيق زبان شناسي دربارة زبان آذري قديم.
2- تحقيقات كلي دربارة تاريخچه و سوابق زبان قديم آذربايجان.
3- تحقيقاتي كه دربارة آثار باقيمانده آذري قديم به عمل آمده است.
4- تحقيق دربارة لهجههاي ايراني كه امروز در آذربايجان وجود دارد.
5- تحقيق دربارة مواد و آثار فارسي و آذري (به طور كلي ايراني) در زبان كنوني آذربايجان.
مأخذي كه براي كسب اطلاعات مفصل از «زبان آذربايجان» ميتوان به آنها رجوع كرد، تا جايي كه به نظر نگارنده رسيده و در نوشتن اين مختصر از آنها استفاده شده، از اين قرار است:
1-مقاله «زبان قديم آذربايجان» از استاد هنينگ
The Ancient language of
Transactions of the Philological Society 1954, P.158-177
2- «زبان كنوني آذربايجان» تأليف دكتر ماهيار نوابي، از ص 28 تا 38 . در اين كتاب اختلاف تلفظ و تغييرات حروف و آواها در فارسي و آذربايجاني با يكديگر سنجيده شده.
3- ر.ك فهرست مآخذي كه در پايان مقاله محققانه «زبانها و لهجههاي ايراني» از دكتر يارشاطر ذكر شده، مجله دانشكده ادبيات تهران، شماره 1 و2 سال پنجم، ص 43 تا 46
4- «اضافه در زبان آذري كهن»، سخنراني دكتر رشيد عيوضي در ششمين كنگره تحقيقات ايراني.
5- «دقيقي، زبان دري و لهجه آذري» ، از دكتر جلال متيني،شماره چهارم سال يازدهم مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي (زمستان 1354، به يادگار مجلس بزرگداشت دقيقي طوسي).
6- «زبان كنوني آذربايجان» از مرحوم عباس اقبال، مجلة يادگار، سال 2 شماره 3
ص 9-1
7- «زبان تركي آذربايجان» تأليف دكتر ماهيار نوابي، مقدمة ص 2 تا 28
8- «آذري يا زبان باستان آذربايگان» تأليف احمد كسروي. در سال 1352 به چاپ رسيده است.
9- «فهلويات ماما عصمت و كشفي به زبان آذري» از اديب طوسي، شماره سوم سال هشتم نشريه دانشكده ادبيات تبريز، ص 241
10-G. Le Strange, the land of the caliphate Eastern ، ص 159 ـ 2
11- «گويش آذري» پژوهشي از رحيم رضا زاده ملك، انتشارات انجمن فرهنگ ايران باستان ـ 6- مقدمه
12- رساله «زبان آذربايجان و وحدت ملي ايران» از ناصح ناطق، تهران، 1358، از انتشارات بنياد موقوفات دكتر محمود افشار
13- «آذري يا زبان باستان آذربايگان» تأليف كسروي
14- «فهلويات ماماعصمت و كشفي به زبان آذري ـ اصطلاح راژي يا شهري» از اديب طوسي،شماره سوم سال هشتم نشريه دانشكده ادبيات تبريز.
۱۵- «فهلويات مغربي تبريزي» از اديب طوسي، شماره دوم سال هفتم نشريه دانشكده ادبيات تبريز
16- نمونه اي از فهلويات زبان آذري در قرن هشتم و نهم» از اديب طوسي، شماره چهارم سال هفتم نشريه دانشكده ادبيات تبريز
17- «نمونهاي از فهلويات قزوين و زنجان و تبريز (اصل و آوا نوشت و معني غزلي ملمع از همام با توضيحات لغوي) در قرن هفتم» از اديب طوسي، شماره سوم سال هفتم دانشكده ادبيات تبريز
18- «زبان مردم تبريز در پايان سده دهم و آغاز سده يازدهم هجري» دكتر نوابي، شماره سوم و چهارم سال نهم نشريه دانشكده ادبيات تبريز
19- «رساله روحي انارجاني» سعيد نفيسي، «فرهنگ ايران زمين» جلد دوم، دفتر چهارم ، ص 372-329
20- «سندي در باب زبان آذري از مرحوم عباس اقبال، مجلة يادگار سال 2 شماره 3 ص 50-43
21- «يك سند تاريخي از گويش آذري تبريز» از محمد مقدم، ايران كوده شماره 10
22- «گويش آذري» (متن و ترجمه و واژهنامه رساله روحي انار جاني ) پژوهشي از رحيم رضا زاده ملك، از انتشارات انجمن فرهنگ ايران باستان ـ 6، مقدمة و متن
23- ايضاً براي رساله مولانا روحي انارجاني رجوع شود به مقاله «زبان قديم آذربايجان» از استاد هنينگ، ص 157، و ص 176 شماره 5
24- «آثار موجود از زبان آذري» از اديب طوسي (شامل توضيحات كلي و طبقهبندي آثار موجود از ميان و فهرست واژههاي باقيمانده از آن زبان) ، شماره 4 سال نهم نشريه دانشكده ادبيات تبريز
25- مقالة «دو نمونه از زبان مردم تبريز در سدههاي هفتم و هشتم هجري» از دكتر رشيد عيوضي، در كتاب «چهره آذرآبادگان در آيينه تاريخ ايران» ، در سال 1353
26- «بيست واژه آذري در حواشي نسخة خطي كتاب البلغه» سخنراني استاد مجتبي مينوي در ششمين كنگره تحقيقات ايراني.
27- «آذريگان» (آگاهيهايي دربارة گويش آذري)، از دكتر صادق كيا، تهران، 1354
28- «آذري يا زبان باستان آذربايگان» كسروي.
29- «نكتهاي چند از زبان هرزني» از منوچهر مرتضوي، شماره سوم دورة ششم نشريه دانشكده ادبيات تبريز
30- «تاتي و هرزني» تأليف عبدالعلي كارنگ، تبريز، 1331
31- «گويش كرينگان» تأليف يحيي ذكاء 1331
32- «گويش گلين قيه» تأليف يحيي ذكاء ـ فرهنگ ايران زمين ـ 1336 دفتر اول
33- «زبانها و لهجههاي ايران» توسط دكتر يارشاطر، شماره 1 و 2 سال پنجم مجله دانشكده ادبيات تهران، صفحات 35، 36، 37 و 42
34- «فعل در زبان هرزني» از منوچهر مرتضوي، شماره زمستان سال 1341 و شماره بهار سال 1342 نشريه دانشكده ادبيات تبريز.
35- «نمونهاي چند از لغت آذري» از اديب طوسي در دو قسمت:
الف ـ اسامي قري و شهرها و امكنه، شماره 4 سال هشتم و شمارههاي 2 و 3 سال نهم نشريه دانشكده ادبيات تبريز
ب ـ كلماتي كه در زبان فعلي آذربايجان موجود است، شمارههاي 3 و 4 سال نهم نشريه دانشكده ادبيات تبريز
۳۶- «تعبيرات و اصطلاحات و امثال مشترك فارسي و آذربايجاني» از هوشنگ ارژنگي، نشريه دانشكده ادبيات تبريز: شمارههاي 1 و 2 سال نهم و شماره 1 سال دهم نشريه
37- «تعبيرات و اصطلاحات و امثال مشترك فارسي و آذربايجاني» از رفيعه قناديان، نشريه دانشكده ادبيات تبريز: شماره تابستان سال 1342 (2)
******
چنان كه گذشت زبان كنوني آذربايجان زباني خاص و ممتاز است كه از تركيب و قالب و استخوان بندي زبان تركي با مواد لفظي و معنوي و روح زبان ديرين ايراني آذربايجان به وجود آمده است و به طور كلي از سه جنبه قابل مطالعه است:
1- از لحاظ «فونتيك» يا طرز تلفظ: طرز تلفظ زبان كنوني آذربايجان ممزوجي از طرز تلفظ آذري قديم و تركي و فارسي ميباشد و هر سه زبان در طرز تلفظ زبان كنوني تأثير «فونتيك» داشتهاند.تأثير «فونتيك» زبان فارسي اختصاصي به زبان مردم آذربايجان نداردو زبان فارسي دري كه زبان ادبي و كتابتي سرتاسر ايران (و از جمله آذربايجان چه در ادوار قديم و چه در دورة رواج زبان فعلي) به شمار ميرود، چه از لحاظ طرز تلفظ و چه از لحاظ مواد در كليه لهجههايي كه زبانزد مردم نقاط مردم مختلف ايران است، كما بيش تأثير داشته و اين تأثير در زبان طبقه فاضل و باسواد آذربايجان كه با زبان فارسي سرو كار مداوم دارند، بيشتر محسوس است.
2- از لحاظ صرف و نحو يا استخوان بندي زبان: علت اينكه زبان كنوني آذربايجان را، با وجود غلبه مواد ايراني بر مواد تركي درآن زبان، تركي مينامند، مربوط به همين قسمت يعني داشتن صرف و نحو و استخوان بندي زبان تركي است.
3- از لحاظ مواد تشكيل دهنده لفظي و معنوي زبان: از اين لحاظ غلبه با مواد ايراني (اعم از آذري و فارسي) است.براي مواد لفظي ايراني كه در زبان كنوني آذربايجان وجود دارد بايد به منابع و مآخذ مربوط به زبان آذربايجان،كه در بالا داده شده، رجوع شود.
از بين عناصر و مواد تشكيل دهنده هر زباني مواد و عناصر معنوي آن داراي اهميتي خاص است. هر قومي طرز تعبير و تشبيه وتمثيل خاصي دارد و همين طرز خاص تعبير و تشبيه و تمثيل است كه از آن به «روح زبان» تعبير ميكنيم. روح زبان را به طور كلي ميتوان در طرز «تعبير و تشبيه و تمثيل» يا در تشبيهات و استعارات عام (منظورتشبيهات و استعاراتي است كه جنبة ادبي و ابداعي نداشته زبانزد عموم اهل زبان است) و تعبيرات و اصطلاحات و امثال خلاصه كرد.