بررسي اسناد پوريم شناسي پورپيرار
( قسمت چهل و چهارم)

ناصر پورپيرار در ادعايي گزاف اظهار مي نمايد كه  تا 150 سال پيش كوروش شخصيت كاملا " گمنامي در تاريخ فرهنگ و تمدن بشري بوده است كه صرفا" در كتاب تورات اشاره اي به نام وي شده بوده و بجز اين  نشاني از وي در هيچ  نقطه از پهنه گيتي وجود نداشته است.

سه شنبه 8 خرداد1386 ساعت: 3:27 توسط:ناصر پورپیرار. آقای طلبه. فرهنگ و تمدن آدمی، جز در تورات، تا قریب 150 سال پیش که کتیبه های به خط میخی داریوشی خوانده شد. مطلقا کورش و داریوش را به عنوان شخصیت های تاریخی نمی شناخت و بر روی زمین اثری به نام آنان ثبت نبود، در حالی که اسکندر در سراسر بین النهرین و ترکیه و مصر و یونان و مقدونیه آثار حضوری 2300 ساله دارد.

در تجزيه و تحليل سخنان مذكور با چند مورد نقض آشكار روبرو مي شويم كه هم صورت و هم معناي اظهارت وي را  به زير سئوال مي كشد.

مي دانيم اديان عمده بشر عبارتند از اسلام، مسيحيت و يهود. اين اديان هر كدام داراي كتاب مقدس جداگانه اي هستند . كتاب تورات يكي از اين سه كتاب است كه از زمان پيدايش همواره مورد بهره گيري پيروان اين  دين و  همچنين محل مراجعه  جهت آشنايي و بررسي و تحقيق علما و معتقدين ساير اديان ( اسلام و مسيحيت ) و ديگر ابناء كنجكاو بشر بوده است.

قرآن کتاب مقدس اسلام به عنوان آخرین‌ پیام الهی توجه وافری به کتب برجسته ادیان الهی پیش از خود نموده است؛ قرآن صریحاً تاکید دارد که آنچه او می‌گوید ادامه تعالیم هدایت‌بخش کتب آسمانی پیشین می‌باشد (انعام، 92) اما در یک سطح بالاتر و برتر (یونس، 37). قرآن به اصل کتب مقدس احترام می‌گذارد و تعالیم راستین آنها را نور و هدایتی از جانب خداوند معرفی می‌نماید (مائده، 44و46)

 البته این کتب در دیدگاه قرآن از لحاظ اهمیت در یک مرتبه نیستند، بلکه قرآن به تورات و انجیل اهمیت بیش‌تری داده و در آیات متعددی به آنها اشاره نموده و داستان‌های متعددی نیز از رویدادهای تاریخ یهودیان ومسیحیان، ذکر کرده است که همگی گویای اهمیت دادن قرآن به آنها می‌باشد. این امر از آن باب است که اساساً دین اسلام، ادیان آسمانی پیشین مخصوصاً مسیحیت و یهودیت را قسمتی از روند رشد خود در طول تاریخ می‌خواند (یونس، 37) و ظهور اسلام را امری معقول و کاملاً منتظره می‌داند (صف، 3 تا 6). لذا مومن واقعی در دیدگاه قرآن آن است که نه تنها به قرآن و رسالت پیامبر اکرم صلی‌الله ‌علیه ‌و آله ایمان بیاورد بلکه به تمام پیامبران الهی علیهم‌‌السلام و کتاب‌های آسمانی آنها ایمان داشته باشد (بقره، 285) چون قرآن همه پیامبران از آدم تا خاتم صلی‌الله‌ علیه ‌و آله را مسلمان دانسته و هیچ فرقی بین تعالیم آنها قائل نیست (بقره، 136) مگر در مراتب اکمال.

در قرآن 18 بار نام تورات و 12 بار نام انجیل ذکر شده و این غیر از مواردی می‌باشد که تلویحاً به آنها اشاره گردیده است. (المعجم، به ترتیب ص158 و 688). قرآن اساساً این کتب مقدس را آسمانی نامیده و آنها را همچون قرآن، نازل شده از جانب خداوند می‌خواند:

- همانا ما (خداوند) تورات را نازل کردیم که در آن هدایت و نور است.(مائده،44)

- و بخشیدیم انجیل را که در آن هدایت و نور می‌باشد.(مائده،46)

در آیه‌ای دیگر در خصوص یکسانی شأنیت قرآن، تورات و انجیل می‌فرماید:

- نیست خدایی مگر او که زنده و پاینده است و نازل کرد کتاب (قرآن) را براستی، که دلیل راستی کتب در دست شماست و تورات و انجیل را از پیش نازل کرد برای هدایت مردم (آل‌عمران،2و3)


از این مهم‌تر آن که قرآن تمام پیامبران پیشین علیهم‌‌السلام را مسلمان و موحد نامید و تعالیم آنان را بدون توجه به فاصله تاریخی و مقتضیات زمانی آنان در یک راستا و مشابه هم دانسته است:

- بگویید که ما مسلمین به خدا ایمان آوردیم و به آنچه از کتب آسمانی به ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندانشان و بر آنچه به موسی و عیسی عطا شده و به همه آنچه بر پیغمبران از جانب خداوند آورده‌اند ایمان داریم و میان هیچ یک از پیغمبران فرق نگذاریم و ما تسلیم او هستیم.(بقره،136)

بر این اساس می‌توان نتیجه گرفت که قرآن ریشه و اساس کتب مقدس ادیان الهی پیشین را نازل شده از سوی خداوند می‌داند و اساس تورات و انجیل را حق و صحیح می‌خواند، لذا به مسلمانان می‌آموزد که نسبت به آنها ایمان و احترام داشته باشند.

- و امکان ندارد که به دروغ افترا زنید که این قرآن به غیر از جانب خداوند است. بلکه تصدیق‌کننده آنچه (کتب آسمانی) در دست شماست و تفصیل‌دهنده تعالیم کتاب الهی می‌باشد. هیچ شک نیست که آن از جانب پروردگار جهانیان است.(یونس،37)

پورپيرار خود نيز يكي از كساني است كه به شدت از عدم وجود هرگونه تحريف در كتاب تورات دفاع مي كند.  وي در مقاله : اسلام و شمشیر (۳۳) به تاریخ جمعه بیستم مرداد ۸۵ بطور موکد ادعا می کند که کتاب تورات هيچگاه تحريف نشده است.

 ناصر پورپيرار : معلوم نیست که این همه نغمه در باب تحریف در تورات، از کدام آیات قرآن استخراج و برداشت شده است؟

ناصر پورپیرار : گروهی ..... مدعی می شوند که موضوع تحریف تورات در قرآن مجید ثبت است و اجرای آن را گروه دیگری از زمان موسا و عیسای پیامبر می گیرند، حال آن که آیات بالا ( بقره ۷۵ُ مائده ۱۳) از تحریف درکلمات قرآن، بوسیله ی یهودیان می گوید، نه تورات. عملی که در رویارویی خصمانه ی اهل کتاب، در سال های میانی طلوع اسلام، چندان طبیعی می نماید که خداوند حکم چشم پوشی بر آن را صادر می کند. اگر تورات و انجیل را تحریف شده ی قدیم و از زمان موسا و عیسای پیامبر و یا حتی در زمان مراوده ی اهل کتاب با رسول مکرم اسلام بگیریم، پس این همه آیاتی که پیامبر و قرآن را مصدق کتاب های پیشین می شناساند، از اعتبار انداخته ایم.

همین جا بگویم که تورات به معنای آن فرو فرستاده ی نخستین الهی، در پایان حیات موسای پیامبر بسته می شود و آن کتاب ها که در ذیل تورات آمده، چنان که از نام مولفین آن ها، ارمیا و اشعیا و دانیال و استر و غیره برمی آید، روایت هایی از تاریخ قوم یهود پس از درگذشت موسی است، که به وجه حیرت آوری منضبط، منطبق با یافته های نوین باستان شناسی در شرق میانه و قابل استناد است. ( ناصر پورپیرار /اسلام و شمشیر (۱۳) مورخ ۱۷/۲/۸۵ )

 

با اين اوصاف پرسش مهمي كه به ذهن متبادر مي شود  اينست كه چگونه مي توان ادعا نمود كوروش كه نام وي بارها در بخش هایی از این كتاب مهم و  پر مخاطب که به قول پورپیرار قابل استناد و به وجه حیرت آوری منضبط و منطبق با یافته های نوین باستان شناسی در شرق میانه  است، تكرار شده و به نیکی مورد تکریم قرار گرفته،  شخصيتي گمنام و ناشناخته براي اهل فن وحتي عامه در اقصی نقاط جهان و بالاخص منطقه ظهور اسلام بوده باشد؟! 

سر دیگر ماجرا اینست که وی از طرفي مدعي می گردد كليه آثار مكتوب منتسب به بعد از پوريم ، جعل يهود براي اختفاء اين رويداد است. ليكن از طرف ديگر براي اثبات وجود اسكندر به همين جعليات استناد مي كند!!!

پورپيرار از آثار حضور 2300 ساله اسكندر در بين النهرين ، تركيه ، يونان ، مصر و ... سخن مي گويد . ولي به اين موضوع مهم اشاره نمي كند كه دليل انتساب اين آثار به اسكندر و خیالی نبودن این شخصیت چيست؟ مگر نه اينكه تنها و تنها  دليل انتساب اين آثار به اسكندر وجود نام وي در  مكتوبات بجاي مانده از نويسندگان و مورخان يوناني و رومي ( كه تركيه امروزي را نيز زير سيطره داشته است )  مي باشد؟  پس چرا وي  فراموش مي كند كه در همين آثار و مستندات كهن بارها و بارها از كوروش كه بزعم وي نامش فقط  در كتاب  تورات ذكر شده ، بعنوان يك شخصيت بزرگ تاريخي نامبرده شده است.

بعنوان مثال:  

طبق روایت گزنفون در "كورش نامه" ( كورش یگانه پادشاهی است كه مردمان همه ی كشورها پادشاهی و اقتدار او را پذیرفته بودند. )

همچنین آنچه را كه فیثاغورث در سیاحت نامه در توصیف كورش روایت كرده بیانگر فضائل ، كمالات و مردم داری كورش است. او چنین می نگارد: ( ... در مراسمی كورش با تنی چند از روستائیان برخوان نشست و چنین گفت: من همتای شمایم. ما توشه و زاد خود وابسته به شما وام داریم . پایداری دولت از دسترنج شماست اما شما بی جنب و جوش ما خویشتن داری نتوانید كرد و بر جای استوار نتوانید بود. همواره مانند برادر یگانه و مهربان زندگی كنیم. )

 یونانیان كه خاطره ی خوشی از دولت هخامنشی ندارند از او به عنوان" سرور و قانونگذار" یاد می كنند و نوشته های آنان حكایت از محبوبیت كورش در نظر یونانیان دارد. 

به گفته ی هرودوت: ( كورش پادشاهی بزرگوار و بخشنده بود و همچون پادشاهان دیگر به جمع مال و منال حریص نبود و در فنون جنگی بسیار ماهر بود )