بررسي اسناد پوريم شناسي پورپيرار
( قسمت چهل و سوم)


تفسير به رأي در زمينه موضوعات تاريخي به اين معناست كه انسان آراء و نظراتي را به عنوان پيش فرض هاي ترديد ناپذير برگزيند و سپس با مراجعه به موضوعي ، آن را با آراء خويش تطبيق دهد.

شايد يكي از جالبترين نمونه هاي تفسير به راي صورت گرفته شده توسط ناصر پورپيرار تفسير به راي وي در خصوص كتيبه هاي تخت جمشيد است:

" کتیبه ای که بر دیوار درونی بنای تچر ( تخت جمشيد ) و با این متن نصب است که: من داریوشم، شاه شاهان، فرزند ویشتاسب! هیچ تردیدی در صحت این قول وارد نیست که این تابلو را از دست کنده های تازه مرمت کاران و مکتشفین تخت جمشید بدانیم، زیرا قبول این نکته که امپراتوری، در سالن نشیمن کاخی در حال ساخت، عجولانه خود را به خود بشناساند، به قدر کافی مطلب را لایق تمسخر می کند، هرچند این عارضه ای مستولی بر تمام یادداشت های تخت جمشید است که کسی مکررا مشغول انعکاس مطالب صفحه نخست شناسنامه اش به تاریخ، در کتیبه هایی از نظر متن یکسان است" ! (ایران شناسی بدون دروغ، 286 مورخ 25/مهر/89 )

تفسير به راي داراي چند شاخصه يا چراغ راهنماست كه هر جوينده اي به محض ديدن  يكي از اين چراغها مي بايست حركت خود را متوقف نموده  و خويش را از تاريكي و فريب پيش رو برهاند. منجمله:

1- شخص راي و نظر خود را پيرامون يك موضوع كاملا " صحيح و ترديد ناپذير مي داند.

2- چيزي كه صريحا" يا ظاهرا" موافق با عقيده او باشد نمي يابد .

3- سعي مي نمايد با توسل به هر وسيله ممكن ( اعم از : بازي با الفاظ ،  تصوير سازي هاي  ذهني ،  سفسطه و ... خلاء هاي عميق موجود در منطق خود را از ديگران پوشانده و تطبيق آن با واقعيت را به آنان تحميل كند.

تمام اين ويژگي ها در نوشته بالا  توسط پورپيرار مورد استفاده قرار گرفته است و اين خود گواه روشن ديگري است بر غير عقلاني و غير منطقي بودن نظريات وي :

1- وي مي گويد :هیچ تردیدی در صحت این قول وارد نیست که این تابلو ( كتيبه ) را از دست کنده های تازه مرمت کاران و مکتشفین تخت جمشید بدانیم " .

شاخصه يك : ترديدناپذير دانستن تفسير خود از موضوع - يا همان ويژگي اساسي اول در هنگام استفاده از تفسير به راي


2- وي دليل خود را براي اين ادعا چنين عنوان مي كند:  " امپراتور نمي بايست، در سالن نشیمن کاخ در حال ساخت خود، عجولانه نسبت به درج كتيبه اي جهت معرفي خود اقدام مي كرد  " !!!

 شاخصه دوم :  پيدا نكردن دليلي كه صريحا" يا ظاهرا" موافق با عقيده او باشد و استفاده از عبارات سطحي، فاقد بار علمي و كاملا" سليقه اي براي توجيه تفسير خود از موضوع – يا همان ويژگي دوم در هنگام استفاده تفسير به راي


3- وي نصب كتيبه توسط امپراتور در كاخ نشيمن را به تمسخر مي گيرد:  " نصب كتيبه اي در سالن نشيمن كاخ توسط امپراتور ..... به قدر کافی مطلب را لایق تمسخر می کند ". 

شاخصه سوم : استفاده ابزاري از لودگي ، تمسخر ، طنز و ... براي پر كردن خلاء هاي منطقي موجود در تفسير خود از موضوع - يا همان ويژگي سوم تفسير به راي

نيك مي دانيم در استفاده از روش‌های تاریخی چند اصل اساسی مورد توجه است:

 يكي از اين اصول اصل نسیان یا خود فراموشی و بی‌طرفی است . این اصل، در برابر خودمیان‌بینی قرار دارد ، که به چند صورت محقق می‌شود منجمله:

الف) فرا زمانی :  يعني اينكه محقّق باید ارزش‌های زمانه خود را بر زمان تحقیق تحمیل نکند.

ب) فراغت ارزشی :  يعني اينكه باید از ارزش‌های خاص ذهنی خود آگاهی یابد و از تحمیل آنان به موضوع تحقیق اجتناب ورزد.

متاسفانه در مبحث كتيبه كاخ تچر و ساير كتيبه هاي تخت جمشيد به وضوح مي بينيم كه ناصر پورپيرار سعي دارد ارزش هاي زمانه خود ( و شايد هم ارزش هاي شخصي مورد قبول خود ) را بر زمانه تحقيق ( بيش از 25 قرن پيش ) تحميل كند .

وي مي كوشد به دليل اينكه فاقد توانايي  لازم جهت پاسخگويي مناسب و علمي  به چرايي جعلي پنداشتن اين كتيبه هاست، متوسل به ايرادگيري از محل نصب آنان در سالن نشيمن كاخ شود كه امري ست كاملا" سليقه اي و هيچ ارتباطي به موضوع اصالت اين سند تاريخي ندارد. به هر حال ممكن است اين كتيبه در هر كجاي ديگري از كاخ هم كه نصب مي شد  وی شروع به ايراد گيري از آن محل بر اساس سلايق شخصي مي نمود.

اين شيوه تفسير به راي كه فاقد هرگونه ارزش علمي ، منطقي  و عقلاني است همواره در  جاي  جاي نوشته هاي پورپيرار خودنمايي مي كند و  سخنان وي را بي اعتبار تر از پيش مي سازد.