بررسی اسناد پوریم شناسی پورپیرار ( قسمت بیست و سوم )

از" استدلال " تعاریف مختلفی وجود دارد. با عنایت به جمیع جهات ، استدلال مجموعه ای از  " گزاره ها " است که یکی از آنها  " نتیجه  " و به بقیه آنها که به حمایت از" نتیجه " می پردازند " مقدمه " گفته می شود . استدلال، یعنی ساختن یک ادعا و نشان دادن دیگر ادعاها به عنوان دلیل برای پذیرش آن ادعای اولیه . بنابراین ، استدلال، مجموعه ای از ادعاها است که یکی از آنها توسط دیگر ادعاها حمایت می شود .

" نتیجه " ، یعنی ادعایی که توسط دلایل نشان داده شده در استدلال حمایت شده اند.  " مقدمه " نیز ادعایی است که پیش از نتیجه ، به عنوان دلیل برای نتیجه به کار می رود . 

با استفاده از این واژگان ( مقدمه، نتیجه ) ما می توانیم بگوییم که استدلال مجموعه ای از ادعاها است که می تواند به " نتيجه " ، و یک یا چند "مقدمه " تقسیم بشود .

به بیان دیگر، استدلال = نتیجه + مقدمه یا مقدمات . حرکت ازمقدمه یا مقدمات به سوی نتیجه نیز " استنتاج  "نامیده می شود.

بنیان ادعاهای ناصر پورپیرار در باره تاریخ ایران بر " مقدمه ای  " سست و لغزان به نام  " کشتار سراسری پوریم " گذارده شده است که علیرغم کوشش فراوان وی جهت حرکت از این مقدمه به سوی نتیجه دلخواه ، بدلیل ناهمگونی و تضاد عمیق میان مجموعه گزاره ها ،  نتایج  مورد تاکید وی به هجویاتی فاقد هرگونه ارزش بدل شده است.

به گزاره های موجود در این سخن پورپیرار و نتیجه گیری او توجه کنید.

یکشنبه 2 اردیبهشت1386 ساعت: 15:1 توسط:ناصر پورپیرار

آقای آیدین. جز تورات در هیچ کتاب تاریخی دیگر سخنی از پوریم نیامده و یهودیان در اختفای آن نسل کشی کهن اصرار موکدی دارند.

 

گزاره اول :  معرفی شدن کتاب تورات بعنوان یک کتاب تاریخی توسط پورپیرار.

 « تاريخ » به صورت اشتراك لفظي در دو معناي متفاوت كاربرد دارد. هنگامي كه لفظ تاريخ استعمال مي­شود، ممكن است منظور گوينده، " دانش تاريخ " باشد كه نام يك علم است و يا حوادث و وقايع انساني در گذشته باشد كه "موضوع " علم تاريخ است. متفكران زيادي متوجه اين اشتراك لفظي و لزوم تفكيك آن هنگام بحث از تعاريف و مفاهيم تاريخ بوده و آن را بيان داشته­اند.

ناصر پورپیرار وقتی کتاب تورات را بعنوان یک  " کتاب تاریخی " معرفی می کند مشخص نمی کند که کدامین  معنا از لفظ " تاریخ " را مدنظر دارد؟ 

آیا معنای اول لفظ تاریخ مدنظر اوست ( علم تاریخ ) و یا معنای دوم ( موضوع علم تاریخ ) ؟

خود وی درمانده از پاسخگویی چنین اظهار می دارد:

 " اين به اصطلاح « اسناد تاريخی » ... مطلقاً به معنای گشودن راز از تاريخ نيست، بل حداکثر به « مورخ » اجازه می دهد که يک رخداد تاريخی را با تمام جزئيات آن، بنا به دريافت خود !!!، از اسنادی غالباً نادرست !!! روايت کند" . ( دوازده قرن سکوت؛ کتاب اول: برآمدن هخامنشيان؛ صفحه 11 )

آری! پورپيرار به پيروی از مکتب ماکياوليسم استفاده از هر وسيله و روشی را برای رسيدن به هدف خويش مجاز می شمرد. و در همين راستا کاربرد " اسناد تاريخی " را محدود به استفاده  ابزاری در جهت اثبات افکار و باورهای شخصی مورخ می نمايد. حال  فرقی نمی کند اين اسناد و اشارات تاريخی درست و صحيح باشند  يا نادرست!!!. مهم سوء استفاده از آنها جهت القاء راء و انديشه های خود بعنوان حقايق تاريخی محض ومبرا از هرگونه شک و شبهه ای به خلق جهان است و بس!!

 نمونه بارز این روش به اصطلاح تاریخ شناسی نفسانی ناصر پورپیرار اینست که  علیرغم اینکه وی می گوید اسناد و اشیاء تاریخی به خودی خود تاریخ نیستند:

" هرچند تمامی اين اجزا و اسناد به کار مورخ هم می آيد، چرا که برای کشف ارزش و طا بی ارزشی هرکتيبه ای بايد ابتدا آنرا خواند، اما آنها به خودی خود تاريخ نيستند و جوابی برای سوال سمج « تاريخ چيست» همراه ندارند." دوازده قرن سکوت؛ کتاب اول: برآمدن هخامنشيان؛ صفحه16 )

 اما در کتابهای خود پاک از یاد می برد که رطب خورده چگونه تواند منع رطب کند . لذا ماکیاول وار با استناد به اشیاء و اسناد اندک تاریخی ، حوادث ایران باستان را مورد تفسیرو تاویل قرار می دهد!!

بعنوان مثال او فقط بر اساس چند  سطر نوشته شده در کتاب تورات یهود چنین القاء می کند که هخامنشیان از نژاد اسلاو بوده اند و از آنسوی دریای سیاه و با وسوسه و تحریک یهودیان به بین النهرین آمده اند.

این در حالی است که حرکت استنتاجی خود را از مقدمه ای ( تورات ) شروع کرده است که بسیاری از  دیگر مندرجات آن در تناقض شدید با نقطه نظرات وی است.

لیکن متاسفانه همانطور که در بالا اشاره شد وی اسناد تاریخی را  چیزی جز عروسک هایی نمی بیند که کودکی  برای انجام بازیهای کودکانه خود به وقت نیاز به آنها جان می دهد و یا می میراند.

     در راستای همین روش ماکیاولی او از چند سطر کتاب استر، تاریخ  هزار و اندی ساله پس از داریوش تا ظهور اسلام به ایران را تفسیر می کند و نتیجه می گیرد  که سربازان هخامنشی به فرمان یهودیان آن چنان قتل عام سراسری انجام داده است که به مدت قریب به 2000 سال ، فلات ایران فاقد  هر گونه اجتماع انسانی بوده است!!!

 

گزاره دوم : پورپیرار اذعان می دارد  در میان همه کتب و آثار مکتوب بجای مانده تاریخی ،  فقط در " کتاب تورات "  به " واقعه پوریم " اشاره شده است.

نتیجه گیری : پورپیرار از دو گزاره بالا  به این حکم می رسد  که  یهودیان در اختفای نسل کشی پوریم اصرار موکدی داشته و دارند!!!

در منطق ، قضیه  بطور عام  گزاره ای است که بر اساس فرضیات دقیقی ، درستی آن ثابت شده یا باید ثابت شود.

بدیهی است از کنار هم گذاردن دو قضیه مکمل نمی توان به نتیجه ای که مبطل  کننده (ابطال کننده) هر دو گزاره است رسید.  

 آن گاه که ما حکم به اثبات یا سلب نسبتی به شرط تحقّق نسبت دیگر نمائیم ، قضیه شرطی را در منطق کلامی  خود بکار گرفته ایم.

حال اگر گزاره اول و دوم پورپیرار (اثبات نسبت) را بپذیریم ( نسبت اول : تاریخی انگاشتن تورات ، نسبت دوم : معرفی تورات بعنوان یگانه  کتاب تاریخی که پوریم را به جهانیان شناسانده است ) شرط تحقق نتیجه : یعنی دامن زدن به این باور که  یهودیان در مخفی ساختن نسل کشی پوریم اصرار موکدی داشتند، سلب نسبت دوم خواهد بود نه اثبات آن.

زیرا طبعا" ابزار اختفاء ، هویداسازی و سرنخ دادن به تاریخ  نیست.( پورپیرار در گزاره دوم از کتاب یهود بعنوان تنها کتاب تاریخی که به پوریم اشاره نموده ویاد آنرا در حافظه تاریخ زنده نگهداشته، اشاره می دارد )

قضیه شرطی متصل قضیه‌ای است که در آن حکم به اتصال و پیوستگی و ملازمهٔ دو نسبت یا عدم اتصال و پیوستگی و ملازمه شده باشد؛ یعنی حکم شده باشد که یک نسبت مستلزم نسبت دیگری است. مانند «اگر برف بسیار ببارد، مدارس تعطیل می‌شود.».

در ترکیب شرطی، قضیه‌ای را که بعد از حرف شرط «اگر» و مانند آن قرار می‌گیرد، «مقدم» و قضیهٔ دیگر را که معمولاً با لفظ «آنگاه» همراه است، «تالی» می‌نامند. کلماتی مانند «اگر»، «هرگاه»، «چنان‌چه»، «در صورتی که» و... «ادات شرط» نام دارند.

 حكايت  استفاده ابزاری پورپیرار از کتاب تورات در این سخن در واقع یادآور یک پارادوکس مشهور تاریخی است به نام  " پارادوکس توده " . وی در جهت بزرگ نمایی پوریم با هدف نفی هویت تاریخی ایران و ایرانیان خودآگاه یا ناخود آگاه از این پارادوكس استفاده می برد.

 به این مثال توجه کنید :

يك دانه گندم  يك توده گندم نيست. با اضافه كردن يك دانه گندم، به دو دانه دست مي يابيم كه باز هم توده گندم نيست. با اضافه كردن يك دانه گندم ديگر، سه دانه گندم خواهيم داشت كه توده محسوب نمي شود. اگر اين عمل را تكرار كنيم، هيچگاه به توده  گندم نمي رسيم.

اما زماني كه اين گردايه گندم به قدر كافي بزرگ شود، توده ناميده مي شود.

پورپیرار نیز که نیک متوجه شده با اظهار یک یا چند جعل و دروغ جزئی نمی تواند به جنگ تاریخ ایران زمین برود. سعی می نماید آنچنان دروغ پر آب و تابی بسازد و لحظه به لحظه بر حجم  آن بیافزاید تا نهایتا  آن دروغ به توده ای عظیم تبدیل  و مورد توجه  و تحیر عامه قرار گیرد.